بسم رب الشهداء والصدیقین
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی، وصیت خود را مینویسم و علم کامل دارم که در این ماموریت شهادت، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم. وصیت به فاطمه : … احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست شما. مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید…. از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کنید… و در مجالس و مجامع خصوصاً نماز جمعه و دعای کمیل و یادبود شهدا شرکت بدهید. وصیت به احسان و آسیه عزیزم:… شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید و در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمایید و تفکر زیاد نمایید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید…. از راحت طلبی و به دست آوردن روزی، به طور ساده دوری نمایید و دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید…. حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان قلمداد نمایید. انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود.
۳۰/۱۱/۶۲ … به راستی اگر خالصانه و عاشقانه در راه خدای بیهمتا قدم برداری، چشمه معرفت الهی از درونت میجوشد و تو را به عرش میرساند. و او چه زیبا دیده بود روزگار بازماندگان را، هنگامی که در سال ۱۳۶۱ (قبل از عملیات والفجر) گفت: «دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند:
۱٫ دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند.
۲٫ دستهای که راه بیتفاوت را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند.
۳٫ دستهای که به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد.
پس از خداوند بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.»
۳۰ /۱۱/ ۶۲
وصیت نامه سردار سرلشکر پاسدار شهید حمید باکری