آقای شفیع زاده به تنهایی خودش توپخانه ای برای سپاه سازماندهی کرد. واقعا می شود گفت که یک تنه با آن دوستان خوبی که داشت که معمولا هم بچه های آذربایجان بودند. شفیع زاده یک خصلتی که داشت این بود که کاری نداشت که این بچه تبریز است یا ارومیه یا اصفهان است. هرکس که کار می کرد، می آورد در توپخانه سازماندهی می کرد و هر موقعی که ما می خواستیم ایشان را ببینیم بیشتر اوقات در خط مقدم بودند. می رفتیم سراغش کاری داشتیم با مشورتی داشتیم انجام می دادیم و بهترین توپخانه ها را سازماندهی کرد و در مقابل ارتش تا دندان مسلح عراق ایستاد. آن زمان دو قشر نیرو بودند. یک قشر بچه های ستادی بودند، یک قشر که ما به آنها می گفتیم بچه های کت و شلواری و یک سری هم بچه های عملیاتی و خاکی که بیشتر در خط مقدم و در جاهایی که معمولا گلوله دشمن زیاد آنجا می آمد.
یادم هست که در عملیات بدر من فرمانده گردان بودم. نصف شب خوابیده بودیم. نزدیک عملیات بود قرار بود فردا شب عملیات بشود. ساعت ۱ یا ۲ نصف شب بود. دیدم آقای شفیع زاده آمد و گفت آقای چهارباغی توپ هایت کجاست؟ گفتم من توپ هایم را آورده ام در جزیره و آماده است. همان شبانه گفتند که می خواهیم برویم توپها را ببینیم. قشنگ که خاطر جمع شد که موضع توپ ها را زدیم و گلوله ها را شستیم. گفت دستتان درد نکند. پس هیچ مشکلی ندارید؟ گفتیم: نه. خیالش راحت شد که ما آماده ماموریت هستیم و در عملیات خیبر هم همین طور. قبل از بدر، در عملیات خیبر بچه های توی جزیره له له میزدند برای چند تا گلوله که بریزند بر سر عراقی ها، تعداد زیادی گلوله آورده بودیم به پای جزیره در هور و این ها را می خواستیم منتقل کنیم به جزیره. نیرو کم بود و شفیع زاده با اینکه فرمانده توپخانه قرارگاه خاتم بود و خیلی از نظر ارتشیها که یک کسی بیاید و آنجا اما آمد و گلوله هایی را که ارتشی ها می خواستند ببرند. گفت محمود چکار می کنی؟ گفتم داریم گلوله ها را می بریم به سمت جزیره. خودش آمد و گلوله ها را دست به دست می کرد و یا علی می گفت و بچه ها را تشویق می کرد و می برد به هاورکرافت و با هاور کرافت می برد به جزیره. برادران ارتشی گفتند که این کیست؟ گفتم شفیع زاده فرمانده توپخانه قرارگاه خاتم. خجالت کشیدند و آمدند خودشان هم کمک می کردند و گلوله ها را می فرستادند به جزیره. یک زمانی بود که آمریکایی ها آمدند به خلیج فارس، می خواستند مشکل بتراشند برای ما، شفیع زاده بچه ها را جمع کرد از جمله ما و گفت بچه ها می رویم به جزیره خارک در بندر عباس. رفتیم آنجا در جزایر وجب به وجب این جزایر را می گشت و می گفت چکار باید بکنیم؟ آن روز ها توپ های صد داشتیم. توپ های صد آنچنان بردی نداشت، با ابتکاری که داشت سوله های بتنی را ایجاد کرد و توپ ها را گذاشت در سوله و به فرماندهان می گفت که اگر دشمن بخواهد بیاید به خلیج فارس ما با همین توپ ها جلویش می ایستیم. برد و توان ما اینقدر است و اینقدر می توانیم جلوی امریکا را بگیریم
آن زمان با اینکه سلاح های پیشرفته در آن زمان نداشتیم ولی آن جدیت و تلاشی که داشت و اصلا تسلیم هیچ چیز نمی شد همیشه در فکر و تفکر بود. من یادم هست ما برای یک سمیناری رفتیم مشهد. خیلی از کمیسیونهای تخصصی توپخانه را ایشان در کوپه های قطار ایجاد می کرد. می گفت بنشینید دور هم و در مورد مسائل توپخانه نظر می خواست و صحبت می کرد و از همه نظر می خواست تا در مورد یک چیزی قطعا به نتیجه می رسید و می رفت در منطقه اعمال می کرد.
من وقتی می گویم شفیع زاده از خودم خجالت می کشم. ولی از بس که با هم بودیم و خودمانی بودیم من الان | فکر می کنم که در اینجا نشسته. باید همیشه با احترام بیشتر ایشان را یاد کنیم. ما همیشه می گفتیم حسن آقا. حسن آقا یک شیوه مدیریتی داشت که با هرکسی فراخور حال خودش برخورد می کرد. فرمانده گروه هایی بودند که با یکی می خندیدند و دستور می داد و با یکی به صورت جدی و دستور نظامی مطلبی را می گفت. با یکی کشتی می گرفت و دستور می داد و با یکی چهار تا لطیفه می گفت و دستور می داد. اصلا با هرکس فراخور حال خودش برخورد می کرد و دستورش را می داد.
اوج زحماتی که شفیع زاده و دوستانش در جنگ برای سازماندهی توپخانه کشیدند در عملیات فاو بود. جایی که با تدبیری که حسن آقا داشت و با آن ابتکاری که به کار برد واقعا به جنگ لشکرهای تا بن دندان مسلح عراق رفت و واقعا هم پیروز شد و ارتشی که تا دندان مسلح بودند و بهترین آموزش ها را در روسیه دیده بودند در مقابل اقتدار حسن آقا که چنان آرایشی به توپخانه داد که ارتشیان عراق از موقعی که وارد ۱۲۰ کیلومتری به خط فاو می شدند زیر آتش توپخانه قرار می گرفت وقتی به فاو می رسیدند بیش از ۷۰ یا ۸۰ درصد از نیرو هایشان توسط آتش توپخانه از بین می رفت. این ادعا نیست و تمام اینها ابتکارات خود حسن آقا بود و وقتی که خبر شهادت حسن آقا را به بچه ها دادند واقعا بچه های توپخانه اکثریتشان که؛ من یادم است به سردار یزدانی که من اولین بار گفتم که حسن آقا شهید شد، زار زار گریه کرد و تمام توپچی ها باور نداشتند که حسن آقا شهید شده است چون واقعا برای همه مثل پدر بود.
من یک خاطره عرض کنم. یک مشکلی برایم بایگانم پیش آمده بود و از توپخانه رفته بودم و بنا نداشتم به آنجا بیایم. یکی از دوستان زنگ زد که یک عملیاتی است. عملیات کربلای یک برای آزاد سازی مهران بود. بیا اینجا کاری داریم انجام بده و برو. من آمدم آنجا با اینکه چندین ماه بود رفته بودم از توپخانه یک جلسه ای بود که من فکر نمی کردم مرا راه بدهند. دیدم که آقای شفیع زاده رئیس جلسه است و ما هم نشسته بودیم. فرماندهان رده بالا بودند برای توجیه عملیات کربلای یک. وقتی نشسته بودند و حرف های دوستانه تمام شد، گفت آقایانی که کار ندارند تشریف ببرند و ما جلسه خصوصی داریم. من هم پا شدم بروم از سنگر بیرون که آقای شفیع زاده دستم را گرفت و گفت آقای چهارباغی شما کجا؟ من هم آن زمان فرمانده گردان بودم. گفتم که من کاری ندارم اینجا. گفتند نه، شما بشینید کار دارم.
جلسه انجام شد و ما هم نشستیم و گوش کردیم و اصلا من خودم باور نمی کردم که اینقدر برای من احترام قائل شود. این برخورد حسن آقا که با ما کرد و در آن جمع به من احترام کرد من دیگر از توپخانه نرفتم. هنوز هم که هنوز است توپچی هستم و شخصیت دادن به بچه های جبهه را واقعا ایشان خیلی برایش مهم بود و آن زیر بنای محکمی که شفیع زاده در آن زمان به وجود آورده، الان توپخانه سپاه قوی، قدرتمند و با اقتدار آماده هرگونه دفاع از خاک جمهوری اسلامی ایران است.
شهید شفیع زاده بزرگ ترین هنری که داشت این بود که توپ های به غنیمت گرفته شده از عراق را در همان صحنه جنگ، علیه دشمن، سازماندهی کرد و علیه نیروهای عراقی به کار گرفت. وقعتی که چندین گردان، توپخانه، از ارتش بعثی به غنیمت گرفته شده بود، ما بایستی این توپ ها را سازماندهی می کردیم و علیه دشمن به کار می گرفتیم. ببینید توپخانه یک علمی است، بسیار سخت. بکارگیری توپخانه یک کار ساده ای نیست، اما شهید شفیع زاده با آن درایت و مدیریتی که داشت، از بین رزمندگانی که در جبهه بودند، بهترین نیروها را انتخاب کرد، و سازماندهی کرد و این توپ هایی را که به غنیمت گرفته شده بود علیه دشمن به کار گرفت.
اوج هنر شهید شفیع زاده این بود که احساس نیاز به یک مرکز آموزشی را نمود و مرکز آموزش توپخانه را در اصفهان، دایر کرد و خودش هم فرمانده آن مرکز شد.
برای بکارگیری صحیح توپخانه، از تمام ظرفیت های آموزشی، تسلیحات، مهمات، و صنعت دفاعی، استفاده کرد بطوری که که این سازماندهی و این درایت شهید شفیع زاده، باعث بوجود آمدن چندین گروه توپخانه و چندین گردان توپخانه گردید.
بطوریکه در عملیات والفجر ۸ اوج هنر شهید شفیع زاده را جهانیان دیدند، چندین لشکر پیاده از رودخانه ی خروشان عبور کردند، بدون اینکه در آن سوی رودخانه خاکریزی داشته باشیم.
فرمانده وقت سپاه، به شهید شفیع زاده گفت که آقای شفیع زاده چند روز اول، بچه های پیاده، پشت خاکریز آتش توپخانه سنگر بگیرند و این مهم را شفیع زاده بر آورده کرد. یک طراحی بسیار جالبی را شهید شفیع زاده در عملیات والفجر ۸ انجام داد، که توانست با توپ هایی که در اختیار سپاه بود، عمق ۷۰-۸۰ کیلومتری دشمن را مورد هدف قرار بدهد. چطور؟
ببینید منطقه بصره در عرض جبهه فاو بود، نیرو هایی که باید در فاو می آمدند و پاتک می کردند، باید از بصره حرکت می کردند، در منطقه ی فاو می آمدند و پاتک انجام می دادند. اما مجبور بودند زیر آتش های توپخانه عبور کنند، شهید شفیع زاده، طراحی را طوری انجام داد که ما در خرمشهر، آبادان و در پشت رودخانه ی بهمن شیر و پشت رودخانه ی اروند، تعداد زیادی توپ داشتیم، و دشمن را زیر آتش داشتیم. تا در منطقه فاو بیاید. تعداد زیادی از نیرو های دشمن در این مسیر بوسیله ی آتش توپخانه، از بین می رفتند این اوج هنر شفیع زاده بود، که این طراحی خوب شهید شفیع زاده را امروز در دانشکده های بزرگ نظامی دنیا تدریس می کنند.
شهید شفیع زاده، مدیریت بسیار بالایی در جذب نیرو داشت، امروز نگاه می کنید می بینید شاگردان شهید شفیع زاده از اصفهان، نجف آباد، اهواز، شیراز، مشهد، تهران، کاشان، اقصاء نقاط کشور هستند و دارند راه شفیع زاده را ادامه می دهند.
شهید شفیع زاده هرچند اهل تبریز بود، اما یک نگاه محلی، به توپخانه نداشت، یک نگاه ملی داشت و از اقصاء نقاط کشور، نیروهایش را انتخاب می کرد، آموزش می داد و این سبب می شد که اینها در شهر های مختلف، نیرو جذب کنند.
تعداد زیادی از مسئولین نظام را من میشناسم، که در جاهای مختلف مسئولیت دارند، اما مرخصی گرفتند، با هزینه شخصی خودشان را به تبریز رساندند، که در سالگرد شهید شفیع زاده شرکت کنند.
این افتخار بزرگی است شما اگر عزیزترین کس تان از دنیا برود، یکسال دو سال مراسمی می گذارید بعد یواش یواش کمرنگ می شود.
اما این قهرمان ملی آذربایجان کاری کرده که امروز بعد از حدود ۲۵ سال، همکارانش، دوستانش از اقصاء نقاط کشور جمع می شوند، در تبریز و یاد این اسطوره آذربایجان را گرامی می دارند.
روزی شهید شفیع زاده، همه ی ما را جمع کرد برد اصفهان، گفت که ببینید این داشکده ی توپخانه چی کم دارد. مشکلاتش چیه؟ بررسی کنید، به من بگویید تا حل کنم.
همایش می گذاشت بعد مارا به مشهد می برد، توی قطار کمیسیون توپخانه تشکیل می داد، کمیسیون های تخصصی از لحظه به لحظه حضور فرماندهان برای پیشرفت توپخانه استفاده می کرد.
هر موقع شفیع زاده را کار داشتیم، باید ایشان را در سخت شهید شفیع زاده وانمود به خوب بودن نمی کرد، وانمود نمی کرد که من آدم خوبی هستم. هیچ وقت برای ما سخنرانی نمی کرد بگوید بیت المال را رعایت کنید، نماز اول وقت بخوانید، نماز شب بخوانید، دعا کنید، با خدا باشید. اینها را شفیع زاده هیچ وقت به ما نمی گفت، اما خودش عمل می کرد، تا ما با عمل از او یاد بگیریم که چگونه باید باشیم. شهید شفیع زاده مدیری بسیار کم هزینه بود، من خاطرم هست هر موقع می خواست به مرخصی برود، با اتوبوس می رفت با اینکه بهترین امکانات سیاه در اختیار ایشان بود، ولی با اتوبوس به مرخصی می رفت برای اینکه به ماها یاد بدهد که چطور باید بود. همیشه چند سال جلوتر از خودش را می دید، شهید شفیع زاده در این زمان زندگی می کرد اما چندین سال جلوتر خودش را می دید، و برای آن زمان برنامه داشت.
صداقتی که شهید شفیع زاده داشت تمام بچه های توپخانه، شهید شفیع زاده را دوست داشتند. سعی می کردند او را ببینند و لذت ببرند، هرکدام از بچه های توپخانه با مشکلی مواجه می شدند، به طریقی خودشان را به شهید شفیع زاده می رساندند و حرف های دلشان را با شفیع زاده می گفتند و او هم درست راهنمایی می کرد.
فرماندهان یگان های مانوری هر کجا شهید شفیع زاده را می دیدند، یک آرامشی پیدا می کردند، می گفتند آتش توپخانه آمد. و واقعا هم شفیع زاده برای اینکه بچه های بسیجی، راحت بروند خط دشمن را بشکنند سنگ تمام می گذاشت. از تمام ظرفیت جمهوری اسلامی، چه ارتش و چه سپاه استفاده می کرد، فرماندهان ارتش بسیار شفیع زاده را دوست داشتند و می آمدند می گفتند آقای شفیع زاده بیایید بازدید از گردان های ارتش، چندین بار این اتفاق افتاد.
این عملکرد شهید شفیع زاده باعث شده که امروز، توپخانه موشکی سپاه پاسداران، یک توپخانه و موشکی بی نظیر، پرقدرت، مجهز و ولایتی در اختیار مقام معظم رهبری باشد و آماده است با دستور سلسه مراتب در هرکجا لازم باشد، وارد عمل شود و عرصه را بر دشمن تنگ کند. .